جدول جو
جدول جو

معنی هرزه دهن - جستجوی لغت در جدول جو

هرزه دهن
(هََ زَ / زِ دَ هََ)
آنکه سخن خود را نسنجیده گوید و سخنان بیهوده و یاوه از دهانش برآید. (یادداشت به خط مؤلف)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(فَ کَ دَ)
هرز شدن. سوده و غیر قابل استعمال شدن چنانکه قفل و کلید و جز آن. (یادداشت به خط مؤلف) ، فاسد شدن و بد شدن آدمی در اخلاق و رفتار و گفتار. رجوع به هرزه شود
لغت نامه دهخدا
(هََ زَ / زِ دَ)
آنکه بی سبب دیگری را زند با دست. (یادداشت به خط مؤلف) ، آنکه به هر چیز دست ساید. (یادداشت به خط مؤلف)
لغت نامه دهخدا
(رَهْ)
آنکه مرتکب دزدی کوچک میشود و چیزهایی میدزدد که نه به کار خودش می آید و نه به کار دیگری. (ناظم الاطباء) (از برهان). آفتابه دزد در تداول عام
لغت نامه دهخدا
(رَهْ)
آنکه بیهوده راه میپیماید، آنکه کارهای بی نتیجه و بی هدف انجام میدهد
لغت نامه دهخدا
خراب شدن وازکارافتادن پره قفل وکلیدومانندآن، فاسد شدن اخلاق ورفتاروگفتارآدمی، فاسدشدن زن روسپیش شدن: (پس چرا خواهرومادرت در کربلا ازگدایی هرزه شدند)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از هرزه دوی
تصویر هرزه دوی
عمل هرزه دو
فرهنگ لغت هوشیار
آنکه بیهوده بسرعت راه پیماید هرزه دو، آنکه بی اراده وبی جهت بهرجا آمدوشد وهرزه گویی وسخن چینی کند، آنکه کارهای بیهوده وبی نتیجه کند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از هرزه شدن
تصویر هرزه شدن
((~. شُ دَ))
فاسد شدن، خراب شدن و از کار افتادن پره قفل و کلید و مانند آن
فرهنگ فارسی معین
بیهوده گو، ترفندباف، ژاژاخا، لاف زن، مهمل باف، وراج، هرزه درا، هرزه خا، هرزه گو، یاوه گو، هرزه لاف
فرهنگ واژه مترادف متضاد
دهن لق، فضول
فرهنگ گویش مازندرانی